من قاسم منهی هستم 

 من در زمینه انجام ماساژ به مهارتی دست پیدا کرده ام که بیشتر شبیه نقاشی کشیدن کمال الملک و یا نواختن پیانوی بتهون تاثیر گذار گشته است. 

این را من نمیگویم . این را افراد بیشماری که از من ماساژ دریافت کرده اند میگویند. اگر من اینجا اینگونه مینویسم ارتباطی با خود ستایی ندارد. من سالها پیش از خود دست شسته ام و دنیای خود را بدرقه نموده ام . بعد از این بدرقه کردن و رضایت به هر نوع اتفاق و جریانی اتفاقات زیادی در زندگی من شروع کرد به رخ دادن . در آمد من در دوران کرونا افزایش یافت و مشتریهای من زیاد شدند. تاثیر محیطی و آثار حیاطی ناشی از اتفاقات و شکست گذشته ام که منجر به مرگ من شد باعث شد که مسیر شکافت درونی من رخ بدهد و کم کم به ثمر نشستن آن را احساس کردم . ثمری که برایم چندان اهمیت نداشت. امروز که برای شما این مطلب را مینویسم در شرایطی هستم که شما قطعا نخواهید توانست طاقت آوردن. لذا از توضیح آن پرهیز میکنم. بعد از پایان پاندومی کرونا با پیشنهاد به یکی از بهترین دوستانم که صاحب موقعیت اجتماعی و مکانی بسیار عالی در منطقه 22 تهران بود اقدامات اولیه برای راه اندازی مرکز ماساژ انجام شد . همه ی اندوخته ی مالی بعلاوه مبلغ زیادی بدهی شخصی برای من ایجاد شد  مرکز ماساژ و اسپای ماهور به دنیا آمد. تعدادی از عزیزانم که در کنار من بودند و ماساژ مرا یاد گرفته بودند با من شروع کردند به کار کردن. مرکز ماساز ماهور در فضایی حدود 150 متری مفروش شد به عشق خدمت و ایجاد آثار نیکوی سلامتی ماساژ برای مردان روزگار. 

 برای راه اندازی این مرکز تنها یک دلیل وجود داشت و آن دلیل را من با گوشت و پوستم احساس میکردم و آن هم خواست نیرو و انرژی مطلق جهان هستی بود . وگرنه به هزار دلیل این مرکز ماساژ نباید آفریده میشد.

گرفتن مجوزهای لازم. تهیه ملزومات . مهارت پیدا کردن پرسنل و تهیه بسیاری لوازم جانبی. دست ورزی و کسب مهارت های ثانویه و پرورشس افکار پرسنل و ارتقا خودم جزء دهها نمونه از کارهایی بود که در این گیرو دار انجام شد. 

نتیجه ی این عملکرد برای من واضح است و من هر روز تابلوی روشن مرکز ماساژ ماهور را میبینم و برای آن بسیار خوشنودم . اتفاقی که میبایست رقم خورده است و همه چیز راه افتاده و به پیش رفته است. و از این به بعد هم اصلا مهم نیست که چه به پیش می آید.

 ما آماده ایم که روزهای بسیار درخشان کاری را سپری کنیم. 

ما آماده ی ارائه ی بالاترین کلاس ماساژ های بهبودیابی و آرامش یابی هستیم .

ما برای کارمان تبلیغ خاصی انجام نداده ایم . مشتری کم کم می آید و هر روز تعدادشان تغییر میکند. گاهی هست و گاهی نیست . گاهی زیاد میشود و گاهی کم.

 اصلا هم برایمان مهم نیست که شرایط اینترنت مختل است. شبکه های اجتماعی تعطیل گشته و دهها مساله ی دیگر که ظاهرا میتوانند یقه ی کسب و کارهای کوچک را بگیرند و آنها را منهدم نمایند. 

 ما ذهن خود را ارتقا میدهیم و هر روز روی خودمان کار میکنیم. ما هر روز تمرین میکنیم که این جسم خاکی را به حال خود بگذاریم تا بهترین عملکرد را برای روحمان انجام دهد و به پیش برود. از زمانیکه جسمم را راحت گذاشته ام حدود 4 ماه میگذرد و این بدن 30 کیلو وزن اضافه اش را از دست داده است و هر روز قوی تر از قبل و محکم تر از پیش شده است.

حال همه ی ما خوب است. 

پای درس اساتیدی که میتوانند روح و جسم ما را درنوردند مینشینیم و از میان وجود خودمان بازاریابی میکنیم. و آنچه نازیبایی است را از میان وجود خودمان پاک میکنیم. و از میان وجود خودمان میخواهیم که بهترین مسیر هدایت در برابرمان نمایان شود و ما به آن مسیر هدایت شویم.

و خداوند متعال آن هدایت گر تنها بهتر میداند که به ما چگونه گذشته است. 

ما اصلا نمیدانیم که خوش گذشتن یعنی چه و اصلا نمیفهمیم سختی چیست و اصلا نمیدانیم که شر چیست. زیرا همه چیز به خیر در برابر چشمان ما ظاهر میشود .

 ما حال خوب خودمان را هر روز تقویت میکنیم . به راحتترین روش ممکن . انگار همین که نانی هست و لباسی برای  ادامه دادن کافیست و اگر نماد و یا عظمتی از یک نعمت در زندگی ما نمایان میشود برای آن است که رشدی دیگر در دامنه ی جهانی از سوی ما رخ بدهد. و اگر نباشد هم اصلا مهم نیست ما به خواب خواهیم رفت و ماموریت خود را در این سرای فانی پایان یافته میدانیم. 

مدت زیادی است که هر روز رونقی هست . گویی باید حرکت و تلاش را ادامه داد.و محکم به پیش رفت .

 این احوال امروز من است .

امیدوارم توفیق فروش خود را به بالاترین قیمت به درگاه حضرتش پیدا کنم و ....


با احترام تمام به شما ... قاسم منهی